محمد عارف منصوری
وداعِ فرزندان ناخلف و رهبران معامله گر پنجشير با زادگاه شان!
يك بار ديگر پنجشير در آزمون دشوار و سهمگين ديگرى قرار گرفته. اين بار نسل سوم جهاد و مقاومت به صحنه آمده تا بسان پدران و اجداد غيور و سلحشور شان امتحان درايت و مردانگى به تاريخ پس دهند.
شايد مقدر چنان است كه در اين صف آرايى نفسگير و طاقت فرسا، جاى افراد معامله گر، زراندوز و بزدل خالى باشد تا سايه مكر و حيلت و ترديد شان بر اراده همآوردان با ايمان سايه نيافگند.
راستى! در اين بحبوهه و كشاكش، كجايند خان هاى تازه بدوران رسيده پنجشير كه از پول هاى باد آورده و غارت كرده، سرمايه ها انباشته، قصر ها برافراشته و غلامان به محافظت شان گماشته بودند و هرازگاهى روى نام نامى اين دره تجارت و معامله ميكردند؟
در كدام پستو ها و پسخانه ها پنهان شده اند و در كوچه و پس كوچه كدام كشور ها سرگردانند؟ مگر از آدرس اين دره به نان و نوا نرسيدند كه امروز بسرنوشت مردمش احساس مسئوليتى نميكنند.
واقعيت اينست كه خان هاى درشت و ريز پنجشير با عدم حضور در زادگاه شان، آنهم در اين روزهاى ملتهب و آشفته كه هر آن احتمال درگيرى ميرود، عملاً با پنجشير و پنجشيريان مقاطعه نموده اند، راه شانرا جدا كرده اند و به طالب متكبر و مغرور اين پيام و چراغِ سبز را داده اند كه آنها با احمد مسعود و داعيه برحق او و همراهانش نيستند.
مطمئنم مشيت و دست بلا كيف الهى، يكبار ديگر اين وادى عزتمند و مردخيز را كه وجب وجب و سنگ سنگ آن با خون شهيدان نامى و گمنامش مقدس و رنگين شده، از گرداب هولناك حوادث و مكر دشمنانش بدطينتش، سرافراز و سرخرو بدر خواهد آورد، اما نميدانم اين فرومايه ها و سرافگنده ها، در آينده با چه رو و آبروى نداشته به آنجا برخواهند گشت و به نگاه هاى معنادار و پرسشگر مردمش مواجه خواهند شد و پاسخ خواهند داد.
حقيقت آنست كه اين جبر و اقتصاى تاريخ است كه امواج تحولات اجتماعى، خس و خاشاك را به ساحل پرت كند تا بستر مواج و خروشان دريا براى شناوران جوان، جسور و متهور مساعد شود. بيجا نگفته اند كه بحران ها و تلاطمات اجتماعى، رهبرانى مى زايد و مى پرورد كه حلقه اتصال دو فصل متمايز تاريخ اند.