نجیب بارور
علیرضا قرهباغی یکی از شاهنامهپژوهان ایران در مورد پنجشیر چنین مینویسد؛
در شاهنامه هر بار که مشکلی پیش میآید، البرزکوه اسطورهای راهگشاست. جالب این که تنها کسانی که در البرزکوه هستند، قهرمان نیستند. فردوسی نابغه در شاهنامه نشان میدهد که مردم، مبارزهی خود را میکنند ولی البرزکوه، نقطهی امید آنهاست.
برای نمونه زمانی که کاوهی آهنگر و مردم دیگر با ضحاک درگیر میشوند، فریدون هم در البرزکوه پرورش یافته و در این قیام، ضحاک جادوگر و افسونکار را شکست میدهد.
یا زمانی که افراسیاب به سرزمین ایران کهن فرهنگی تجاوز کرده، مردم به مقابله با او میروند. ولی در زمان رویارویی، رستم هم به کوه البرز میرود و کیقباد را برای رهبری مبارزه به همراه میآورد.
به برداشت من در روزگار ما، آن البرزکوه اسطورهای، همین پنجشیر است.
در این مورد چیزی سرودهام که پیشکش میکنم به تمام ملت افغانستان که به رهبری احمد مسعود بزرگ، به مبارزهی همهجانبه با طالبان تروریست و عقبماندهی مزدور بیگانه فراخوانده شدهاند.
ای سرفرازِ سیمین،
ساییده سر به پروین،
البرزکوهِ دیرین،
نادیده خوابِ شیرین،
ای پنج شیرِ خونین،
ای درّهی غم و کین،
این بار هم به آیین،
از چهره باز کن چین
تاجیک و ازبک اکنون،
کوچی، هَزاره، پشتون،
پیوند خورده با خون،
برخاستند و ایدون،
بگسست بند و افسون،
ضحّاک را فریدون!
با نامِ مِهرِ بُرزین،
از چهره باز کن چین
در خیزشی فراگیر،
زن، مرد، یا جوان، پیر،
آماده اند چون شیر
گه با شعار و تصویر،
گاهی به زور و با تیر،
تا کیقبادِ تدبیر،
افراسیابِ تزویر،
از اوج آورد زیر
پس پنج شیرِ غمگین
از چهره باز کن چین