نوشتهی محمد عثمان نجیب
در آن یک شنبهی سیاه همه چیز گذشت غیر از آنچه هشت صبح نوشته.
افغانستان در نزدیک به سه صد سال پسین کمتر روز سفید داشته و بیشتر روز های سیاه.
در عین مصاحبه … مهم است بدانیم وقتی امرالله اجازهی نفس کشیدن بی اَمرِ مستبد را نه داشت که خارج از کابل برود چگونه آقای خود را در جریان نهگذارد؟ یا دانش، در کدام قاموس بردهگی خواندید که مالک امر کند و برده سرکشی کند.
ویکی پدیا در تازهترین گزارش بهروز شده اش پیرامون نقل مکان امرالله می نویسد:
«…در پی سقوط کابل تحت کنترل طالبان و فرار رئیسجمهور اشرف غنی از کشور، صالح به دره پنجشیر نقل مکان کرد و در آنجا خود را رئیسجمهور موقت جمهوری اسلامی افغانستان اعلام کرد…»
آنچه گویا راوی برای آقای سنجر روایت نمایی از رخ جدید ارگ بوده که بیشتر به یک آشغال دانی شبیه بوده تا ارگ. ترویج فحشا و فساد که از تراوش ذهن متفکر جهان بوده. شادروان استاد زریاب در مورد آن متفکر جاسوس چی زیبا فرموده بودند:
۱۳۹۹ دی ۱۲, جمعه
«… شادروان زریاب: اگر «مغزمتفکردوم» این است، متفکراول، حتماً ملانصرالدین بوده
….به روایت زبیر هجران، میگویند وقتی اشرف غنی متفکر دوم جهان اعلان شد از استاد زریاب بچه ها پرسیدند که استادا! اگر اشرف غنی متفکر دوم جهان است، به نظر شما متفکر اول کی بوده باشد؟
استاد جوابی در خور داده بود. « اگر متفکر دوم جهان اشرف غنی باشد متفکر اول جهان حتما ملا نصرالدین است». من اینجا بخشی از نوشتهی منتشر شدهی گزارشنامهی افغانستان وام گرفتم.
یک دکاندار عادی، یک کراچی وان روی جاده و یک نانوا و سرانجام یک خانواده و دولت دارای برنامه های روزانه اند. داستان عجیبی که هر سو زنگ زدند کسی را نه یافتند. یعنی همه باید همان روز غایب میشدند؟ چگونه رئیس جمهور جلسه میگیرد که معاونین اش نه اما قابچی های ارگ حضور داشتند.
آقای روای یک باره از آشپزخانه با عبدالسلام رحیمی می رود و گویا پیش از آن تشخیص میدهند که صدای فیر ها از طالبان است و بدونِ تأخیر به مرکزِ فرماندهی طالبان تماس میگیرند. شیوهی گزارش شما همین استباط را می کند، بخوانید:
«…عبدالسلام رحیمی، مشاور ارشد اشرف غنی در امور صلح با نمایندهگان طالبان و همکاران زلمی خلیلزاد در دوحه قطر تماس گرفت و از آنان خواست تا نگذارند نیروهای طالبان وارد کابل شوند. سلام رحیمی بعد از یک گفتوگوی چند دقیقهای، برگشت و گفت، طالبان میگویند که داخل شهر کابل نمیشوند. پیش از این برای افراد وابسته به ارگ ریاست جمهوری اطلاع رسیده بود که نیروهای طالبان به سمت کابل حرکت کردهاند. طالبان اما گفت که ممکن این افراد نیروهایشان نباشند و کسانی دیگری زیر نامشان میخواهند وارد کابل شوند تا شاید دست به غارت و چپاول بزنند. در واقع توافق میان عبدالسلام رحیمی، طالبان و نمایندهگان خلیلزاد این بود که به دلیل تراکم جمعیت در کابل، حضور دیپلماتیک کشورهای جهان و موجودیت سرمایههای مردم، اگر هرجومرج در کابل اتفاق بیفتد، وضعیت خیلی خراب میشود. بعد از این گفتوگو، طالبان اعلامیهای نشر کردند و بر مبنای آن، گفته شده بود که نیروهایشان قرار نیست وارد شهر کابل شوند…»
این جا خود قضاوت کنید که راوی شما چقدر دروغ گفته. یکجا با سلام رحیمی حاضر بوده و دانسته چی کسی مخاطب تلفنی آقای رحیمی در دوحه بوده و چی گفته هایی بین شان رد و بدل شده است. و نوشتهی شما چنان می گوید که راوی تان در عین زمان با دیگران نشسته بود تا رحیمی برگشت و گزارش تلفن خود را برای آنان داد. در این میان معلوم نه شد غنی و محب و فضلی کجا رفتند و آقای سلام رحیمی گزارش تماس شان را به کی ها دادند؟ افراد وابسته به ارگ از باغبان تا آشپز و اجیران و از خود راوی تا خود غنی را احتوا میکند. آن افراد کی ها بودند که اول برای اطمینان بخشیدن به مردم جلسه گرفتند و از احتمال ورود طالبان سخنی نه گفتند؟
آقای سنجر! جالب آن که شما هم برای همراهی با راوی تان از جانب خود چنین مینویسید:
[یکی از همراهان دیگر اشرف غنی به من گفت که شلیک در اطراف ارگ حوالی ساعت ۱۱ یا ۱۱:۳۰ شنیده شد. این صداها سبب دستپاچهگی کارمندان ارگ شد و همان لحظه بیشتر کارمندان با شنیدن صدای شلیک گلوله دسته دسته از ارگ ریاست جمهوری بیرون شدند.]
گویی شما پیرو مکتب دگماتیسم بوده باشید و موهومات را به خورد مردم می دهید. شما در آغاز اذعان داشتید که دخل و تصرفی در روایت نه دارید. ضرورت این روایت دوم شما از راوی بی نام دیگر چی بود؟ یعنی شما تائید می کنید که راوای خیالی تان دروغ میگوید و فیر ها نه از ساعت ۱۲ که ساعت ۱۱ تا ۱۱ و ۳۰ رخ داده؟ این دخالت در روایت نیست چیست؟
دو دیگر این که برای ویرانگری ها زمان بسیار مهم است حتا در روایت شک دارید. بم اتمی آمریکا در ظرف چند دقیقه هیروشیما و ناگاساکی را به خاک یک سان کرد و خزنده و جنبنده و همه مخلوقات را ذوب نمود؟ تاریخ ۱۱ سپتامبر برج های تجارتی آمریکا در ظرف چند دقیقه توسط برنامهی خود آمریکا فروریختند؟ خود نظام جمهوری توسط آقای غنی در همان ۲۴ اسد ظرف چند دقیقه فروپاشید و همه کشور را ویران و ملت را سرگردان و نالان و گریان کرد؟ ماهران مکتب های جنگ زمان را مثل نفس کشیدن و حتا گاهی بیشتر از نفس کشیدن ارزش میدهند.
پس ۱۱ یا ۱۱ و نیم و دوازده زمان بسیار زیاد برای تشخیص یک حالتی است که در ماحول انسان رخ میدهد.
شما در گزارش تان متین بیگ را هم چند چهره داده اید. ابتدا او را در جلسهی بی سر و پای صبحانه نشان دادید به این قرار:
«…هر روز طبق معمول ساعت نُه صبح یک جلسه برگزار میشد که در آن اشرف غنی، حمدالله محب مشاور امنیت ملی، متین بیک رییس دفتر، فضلمحمود فضلی رییس اداره امور و شمار دیگر از مقامات حکومت پیشین حضور داشتند. در این جلسه فیصله شد که جلسه کابینه به گونه عاجل و اضطراری برگزار شود. هدف از برگزاری جلسه کابینه این بود که راهی پیدا کنند تا بر مبنای آن، برای هراس، آشفتهگی و سراسیمهگی مردم پاسخی فراهم شود و آنان به آرامش و خویشتنداری دعوت شوند…»
این جا متین بیگ هم حاضر است…»
بعد در صفحهی دیگر گزارش تان از نام راوی می نویسید:
«…همان لحظه متین بیک، رییس دفتر ریاست جمهوری با روحیه قوی و عالی برگشت و در کنار حمدالله محب، مشاور امنیت ملی نشست. متین بیک تلفنش را گرفت و توییت «کابل امن است، مردم نگران نباشند و تشویش نداشته باشند» را پس از نوشتن، در حساب توییتریاش پُست کرد…»
این جا پرسش مکرر است، راوای چی کسی بوده میتواند که هم زمان چند جا حضور داشته و حتا متن توئیت متین بیگ را هم خوانده است؟ متین بیگ که در جلسه حضور داشته بود، از کجا پس آمد و کدام گلی را با آن به قول شما برگشت با روحیهی قوی آب داد؟
مضحکه بارتر بخش گزارش تان آن جاست که می نویسید:
« … در همین اثنا به یکی از افراد دستور داده شد که با سخنگوی قوای امنیتی تماس بگیرد و از وی بخواهد تا یک پیام ویدیویی اطمینانیه ضبط کند و به رسانههای تصویری بفرستد. هماهنگیهای لازم برای انجام این کار صورت گرفت و سخنگوی قوای امنیتی در این زمینه دست به کار شد.»
راوی شما سخنگویان قوای مسلح را از کجا دید که یکی یا هر سه آنان دست به کار شده باشد؟ علم غیب که غیر از خدا کسی ندارد. گزارش شما میرساند که سخنگویان در وزارت خانه های قوای مسلح بودند، پس تخلیهی وزارت خانه را کی دیده بود و یا سخن گویان تنها وزارت ها را مدیریت میکردند؟
روایتِ بی سروپا یک باره مسیر را از توئیتِ متین بیک به تماس سخن گو میرساند و کار انجام ناشده بحثِ رسیدن دستور پرواز مطرح میشود.
حسب گزارش آقای سنجر سهیل، روای در اول خودش صریح اظهار داشته که به این دلایل برنامهی رفتنِ دزدِ فراری وطن فروش به وزارت دفاع لغو شد:
«… زمانیکه همه به نتیجه رسیدند که برگزاری جلسه کابینه مقدور نیست، اشرف غنی تصمیم گرفت به مرکز سوق و اداره وزارت دفاع ملی که در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری قرار داشت، برود. به همین منظور، سربازان قطعه محافظت ریاست جمهوری «PPS» به سمت وزارت دفاع رفتند تا برای ورود اشرف غنی آمادهگی بگیرند. در همین گیرودار، خبر رسید که بسمالله محمدی، وزیر دفاع نیز در مقر وزارت حضور ندارد و برای بازدید از قوای هوایی، به میدان هوایی کابل رفته است. این در حالی بود که هیبتالله علیزی، لوی درستیز ارتش نیز مصروف جلسه با شماری از مقامهای امریکایی بود. بنابراین، تصمیم گرفته شد که به دلیل حضور نداشتن وزیر دفاع و مصروفیت رییس ستاد مشترک ارتش، رفتن اشرف غنی به وزارت دفاع معطل شود…»
دوباره همین راوی می گوید:
«…در همین لحظات دستور رسید که به سمت چرخبالها برویم. از آنجایی که بخشی از نیروهای محافظتی رییس جمهور هنوز در مقر وزارت دفاع مستقر بودند و انتظار آمدن رییس جمهور را میکشیدند، تصور من این بود که ما به سمت وزارت دفاع پرواز میکنیم…»
آقای سنجر:
شما که در امور امور نظامی و مدیریت و ادارهی ملکی بلدیت نه دارید و در امور خبرنگاری و اطلاعرسانی هم دکاندار شدید. من برای تان توضیح میدهم:
چنان تصویر بی سر و پایی که شما از یک شنبهی سیاه ارایه کرده و راویی را هم مطرح کرده اید، در بدترین شرایط انارشیسم و هرج و مرج هم قابل تصور نیست. یعنی در تمام آن تیم دزد و سارق و خاین و وطنفروش یک آدم عاقل هم نه بوده که آن همه آشفته حالی را ببیند…و نه داند گپ از چه قرار است. یا خودش بگوید برنامهی رفتن به وزارت دفاع و دایر شدن جلسهی کابینه لغو شده و بار هم یک باره دستور بگیرند که طرف چرخ بال ها بروند. دستور حرکت به سوی محلی یا قطاری یا هواپیمایی در صورتی داده می شود که همه از قبل به آن آگاهی داشته باشند و تنها به ملاحظات امنیتی مسیر حرکت افشا نه می شود. روای هزار سَرِ شما هیچ جایی نه گفته که حتا در همان حالت اضطرار هم طرحی برای بیرون شدنداز ارگ بوده. شاید راوی تان فراموش کرده که چیدمان سخن دروغ در راستی آزمایی ها میلغزد و کاخ دروغ را ویران میکند…
ایشان برای شما و شما برای خواننده چنین روایت کردید:
«… همه به سمت چهار چرخبال که در محوطه ارگ ریاست جمهوری انتظار میکشیدند، به سرعت حرکت کردیم. چرخبالها پرواز کردند و برخلاف تصور و انتظار، نه به سمت وزارت دفاع؛ بلکه به سمت شمال کشور به پرواز درآمدند…»
حالا که آنان با راوی شما در پرواز بودند و مسیر شان هم به سمت شمال بود، بگذاریم که برسند تا در بخش دیگر ما هم به آنان برسیم. و اما آقای سنجر شما در گزارش تان این موضوع بی لزوم را از طرف خود چرا نوشته اید؟ شما روایت از یک نفر را داشتید و در آغاز هم گفتید، اما در لابلای گزارش گفتار شما هم کمتر از راوی تان نیست. بخوانید که چی گفته اید:
«…[همراه دیگر اشرف غنی به من گفت: «سرور دانش معاون دوم رییس جمهور، عبدالسلام رحیمی مشاور ارشد رییس جمهور در امور صلح و عضو هیات مذاکرهکننده دولت، متین بیک رییس دفتر ریاست جمهوری و وحید عمر مشاور ارشد رییس جمهور در امور ارتباطات استراتیژیک نیز در همان روز در ارگ بودند، اما در جریان برنامه رفتن و فرار قرار نداشتند». به گفته این منبع، سرور دانش یک ساعت قبل از این اقدام، با کاروان موترهایش به سوی میدان هوایی کابل رفت. وحید عمر نیز در آخرین لحظه رسید و برایش گفته شد که قرار است رییس جمهور به وزارت دفاع برود. کاروان موترها حرکت کردند و او هم سوار یکی از موترها شد. عبدالسلام رحیمی و متین بیک بیخبر و مصروف صرف نان چاشت بودند. حنیف اتمر در آخرین لحظه به ارگ رسید و پاسپورت رییس جمهور را در جیب داشت، اما چرخبالهای رییس جمهور پرواز کرده بود. اتمر به رحیمی و بیک گفت که شخص اول رفته است. به همین دلیل، آنان اول به سمت خانه رحیمی و از آنجا به سوی میدان هوایی کابل رفتند]…»
نه پنداشتند که با پخش این بخش هایی از گزارش شما دروغ های پیهم را تراکم میدهید؟ ذر بخش سوم از بررسی های بیشتر مطلع خواهید شد. انشاءالله.