به هر جایی قدم بگذاشتی، شد زرد، امرالله
نه شنگی، نه سوادی، نه کمالی، نه جوانمردی
به جز ذلت نداری هیچ دستآورد، امرالله
تو آنی که قلاع عزت یک نسل زخمی را
به نادانی در آتش سوخت و ویران کرد، امرالله
تو را تاریخ این جغرافیای بی در و پیکر
به خاطر میسپارد، مردک نامرد، امرالله
تو آنی که به کشت سرنوشت مردم تاجیک
به میل دشمنان فوج ملخ آورد، امر الله
گل امید مردم را به سامان غنی بستی
زمستان شد، چطوری با هوای سرد، امر الله؟
کچالو جان! هوای سیب بودن درد میخواهد
برو در جرگه ای بابا غنی برگرد، امرالله
هادی میران