مولوی حبیب الله حسام
یک قوم خاص که نه شهنامه دارد؛ نه مولوی و نه مثنوی؛ نه از دکتر شریعتی نقل قول میکند و نه از دکتر سروش؛ نه شعر حافظ می خواند، نه سعدی؛ نه بند باز شریعت است و نه از قرآن؛ نه نظافت می شناسد و نه طهارت؛
اما همین ها به اصطلاح ( نر واری ) سه صد سال حکومت کرده اند. گاهی به نام شاه، گاه بنام امیر المومنین؛ گاه به نام جمهوریت؛ گاه بنام خلقی، گاه پرچمی، گاه اخوانی، گاه دیوبندی.
اما طرفی دیگرتاجیکان و هزاره های ساده لوح، وقت خود را صرف نقل قول ها روایت ها از ایدیالوژی ها می کنند و به نا حق می پیچد.
حال باید بدانید که چرا آمر صاحب روشن فکر ها را از مجاهدین دور نگهمیداشت. در این روز ها جوانان ما مصروف اسلام سیاسی و یا اسلام غیر سیاسی هستند و مقاله ها نشر می کنند؛ گویا که فلان خان فهمیده است؛ درحالی که شعار آمر صاحب فقط یک چیز بود: لااله الاالله محمد رسول الله و بس. جنگ اش جهاد بود و کشته هایش شهید و بچه ها را زیاد مصروف و مغشوش نمی کرد.
آری، اشعار گفتن، نقل قول گفتن و سند اسناد را دور بگذارید و فقط یک چیز در کله بپرورانید: طالبان باطل هستند و مقاومت بر حق، جهاد بر مقاومت گران فرض است تا پرچم اسلام را از جاهلین تصرف کنند وازخانه و کاشانه شان دفاع کنند.
آری، مجاهدین و سربازان مسعود شهید، با انرژی جهاد و اسلام روحیه می گرفتند و پیروز بودند و طالبان هم بر همین تکیه داشتند تا در مقابل دولت فاسد غنی با روحیه بودند. این فقط جهاد و اسلام است که برای جنگ آور روحیه میدهد... پس لطفاً روحیه مقاومت گران را با استدلال های بی جا و کاغذ پرانی های نوع شریعتی، سروش، سید قطب و غیره خدشه دارنکنید؛ فقط یک شعار: ما پرچم لا اله الا الله محمد رسول الله را بر بلند ها بلند می کنیم و علیه طالبان جاهل متجاوز وبی نظافت جهاد میکنیم تا جنت خدا را حاصل کنیم. پس مجاهد شوید و در صف مقاومتگران بپیوندید و دین خدا را نجات دهید که به دست طالبان قوم پرست به خطر افتاده است؛ تا پیامبر از شما خشنود گردد.
تا زمانی که ملت تان آزاد و از خودتان نباشد؛ هیچ فردوسی، مولوی، سعدی، سروش و شریعتی در کار نیست و به درد نمی خورد و شما را حکومت دار نمی سازد؛ اگر چنین نمی بود، این سه صد سال پا لچ ها بر شما حکومت نمی راندند.