مجیب مهرداد
جریان تاریخ در افغانستان دوباره در مسیر اصلی اش قرار گرفته است.
انحرافهای دروغین این جریان در تاریخ معاصر با وجود تشخیص شماری از روشنفکران به گونه مقطعی دل طمعکاران و دلالان روایتهای دروغین را خوش کرده بود، اما هربار تاریخ این سرزمین این بنبستهای دروغین را شکسته است و وارد مسیر اصلی اش که بحران “فقدان یک دولت ملی” است شده است. تحول اخیر مصداق بارز بازگشت به نقطه صفری این بحران است.
در این تحول اگر یک چیز به پایانش رسیده باشد، روایت دروغینی است که به واسطه حکومتهای دروغین و هواخواهان خوشخیال آن بر پیکر این جغرافیا وصله شده بود.
حالا دوران عریانی کامل بحران های ملی ما است.
از این بزنگاه به کجا عزیمت می کنیم؟
دو راه بیشتر نیست:
آنانی که به خاطر منافع حقیر قومی خود را به خواب زده بودند، با زور پتکهای جدید به اجبار از خواب خوش بیدار می شوند، و یا در تحول جدیدی که دیر یا زود اتفاق می افتد ربط خود را با وضعیت از دست می دهند و یا هم ناگزیر از ایستادن در صف جریانهای قهقرایی می شوند و با آن ها یکجا به زباله دان تاریخ پرتاب می شوند.
حالا زمان انتخاب است. بخش دیگر مردم افغانستان به روشنی تمام انتخاب کرده اند، زمان های احتمالی تداوم بحران را با صبوری سنجیده اند.
استدلال این گروه ساده است:
هرقدر زمان می برد ببرد، هرقدر رنج داشته باشد اشکالی ندارد، اما این رنج در پرتو روشنی سرنوشتی که تعیین شده است پذیرفتنی و دلخواه است.
بدا به حال آنانی که هنوز هم با وقاحت و دیدهدرایی بر طبل “سرنوشت مشترک “دروغینی که در تاریخ معاصر ما در نظر و عمل شکست خورده است می کوبند.
آن ها فرومایگان اند و طردشدهگان دوران تازه ای که آغاز شده است.