استاد عبدالحی خراسانی
روایت ناقص و متناقض، دفاع شرم آور و قضاوت گمراه کننده برای برائت دادن حاکم متوهم و دستگاه فاسد و تبهکار ارگ ریاست جمهوری؛ هدف قصیدهٔ پراگنده، طولانی و خسته کنندهی آقای وحید عمر می باشد.
در پی روایت های متفاوت از فرار حاکم ارگ کابل و اتهامات سنگین و خایینانهی اختلاس و سرقت پول نقد مردم افغانستان؛ سرانجام یکی از نازدانه های روشنفکر نمای ارگ کابل را به دفاع تمام قد واداشته است تا طومار گنهکاران سقوط نظام را به طول و عرض تمام جامعهی افغانستان بسط و گسترش دهد.
وحید عمر که خود یکی از کارگزاران سیاست فاشیستی دکتر غنی بود و از شعار کذایی و کاذب ادامه کار ناتمام امان الله خان توسط دکتر غنی، چنان به وجد آمده بود که در یک اقدام غیر قانونی و احساساتی؛ ساختمان سفارت افغانستان در روم را به نام او مسمی ساخت تا همدلی خود را با دکتر غنی به نمایش بگذارد و اعتماد حاکم ارگ کابل را به دست آورد.
این قصیدهی متناقض از یک طرف ثابت می سازد که تصامیم مهم و راهبردی و حتی روزانهی ارگ توسط یک مثلث فاسد و بیمار سیاسی مانند: فضلی و محب و سلام رحیمی گرفته می شده است که حتی وحید جان عمر خود را نامحرم احساس می کرده و از طرفی دیگر اشراف و اقتدار مثلث فاسد را در قدرت رد می کند.
هدف اصلی و اساسی این روایت پریشان و متعارض؛ برائت دادن دکتر غنی و مقصر دانستن تمام سیاست مداران داخل و خارج نظام می باشد.
وحید عمر در کمال پررویی تقصیر سقوط و بحران سیاسی را متوجه تمام نخبه گان و روشنفکران جامعه کرده و حکم صادر نموده است:: که خاموش و ساکت باشید و سر ها در گریبان کنید که همه در این گناه کبیر و خیانت عظیم سهم دارید.
آیا وحید عمر نمی داند که علت اصلی و اساسی سقوط تراژیک، ننگین و شرم آور نظام و ساختار کشور و بازگشت به نقطهی صفر، نکات آتی بودند:
اتخاذ سیاست فاشیستی و عقدهٔ مزمن و تنفر شرم آور اشرف غنی نسبت به فرماندهان و نسل عصر جهاد و مقاومت؛
اتخاذ سیاست مافیا پروری حامد کرزی و عدم تمکین به اصول اساسی دموکراسی و شهروندمحوری؛
سیاست تضعیف و فروپاشی احزاب مقتدر و پر نفوذ افغانستان؛
تقویت نهاد های کذایی به اصطلاح مدنی و رد قانونی نقش ساختارمند احزاب در انتخابات؛
مداخلهی فرا قانونی در کمیسیون انتخابات و مهندسی تقلب و تخطی و تخلف ساختارمند در تمام سطوح؛
عدم شایسته سالاری، فقدان تخصص و تعهد لازم در سطح کابینه؛
تقسیم مافیایی ثروت و قدرت و فساد پروری آشکار در زمان حامدکرزی و اشرف غنی؛
هویت ستیزی و دشمنی تمام قد با نماد ها، سمبول ها، اصطلاحات و زبان تمدنی فارسی/ دری و انکار تاریخ و تمدن بزرگ خراسان به عنوان بستر درخشان تاریخ پرافتخار افغانستان دیروز و امروز؛ در تجرید و فروپاشی ارگ نقش اساسی و سرنوشت ساز داشتند.
آقای وحید عمر
مردم افغانستان، هرگز این خیانت عظیم و جفای بزرگ را فراموش نخواهند کرد و تاریخ قضاوت خود را در حال نگارش است، سر را در گریبان کنید و بجای برائت دادن حاکم روان پریش و متوهم ارگ کابل؛ حقیقت را بیان نمایید و در پیشگاه خداوند و مردم استغفار نمایید.
اما نکات قابل توجه و قابل تأمل در قصیدهٔ وحید عمر به طور فوق اختصار عبارت اند از:
۱- فشار آمریکا
یکی از راز های سر به مهر تراژیدی فرار دکتر غنی را باید در صحبت تلفنی وزراء امور خارجه و دفاع آمریکا در ساعت ۹ شب پنجشنبه۱۲ اوگست جستجو کرد، که اگر غنی لب به سخن نگشاید باید سالها منتظر انتشار خاطرات خاطرات آنها بمانیم.
۲
تمجید ها و توصیف های دایمی و تکراری امرالله صالح از اشرف غنی در جلسات کابینه خسته کننده شده بود. این توصیف از امرالله صالح ابعاد شخصیت سیاسی و نگاه وحید عمر به او را به نمایش می گذارد.
۳
نقل قول از دکتر عبدالله در آخرین جلسهی مهم امنیتی ارگ که تازه از دوحه بر گشته است و می گوید: طالبان آماده گفتوگو در مورد مشارکت نیستند و قطعاً میخواهند به زور مسلط شوند» نشان می دهد که دکتر عبدالله داستان مذاکرات صلح را پایان بافته تلقی می کرده است.
۴
از روایت وحید عمر معلوم می شود که رهبران سیاسی کشور در حلسهی روز شنبه در ارک، در واقع به اشرف غنی اولتیماتوم داده اند و پایان فرمانروایی او را از طریق حامدکرزی اینگونه برایش اعلام کرده اند:
«فضای مجلس پرتنش است. چهرهها عبوس و پریشان است. همه آراماند و کسی نمیخندد. ظاهراً رهبران سیاسی به ارگ آمدهاند و پیامی مهم دارند»
کرزی به نمایندگی از آنها خطاب به دکتر غنی می گوید:
«که وقت تصمیم و قربانی است و باید از خونریزی و ویرانی در کابل جلوگیری شود.»
۵
ظاهراً اشرف غنی بعد از جلسه با رهبران و اتمام حجت آنها، با سفیر امریکا و فرمانده نیروهای آنکشور جلسه ی ناگهانی می گذارد، تا هردو را اغفال نماید و برنامهی فرار خود را هر چه سریع تر به اجرا می گذارد.
۶
دیدار محرمانه و سری اشرف غنی و محب با معاون استخبارات امارات متحده عربی در صحن حرمسرا، حاکی از آنست که او امارات متحده عربی را در جریان برنامه پرواز خود قرار داده است.
۷
امرالله صالح بعد از جلسهی روز شنبه ارگ با رهبران سیاسی، کابل را بدون اطلاع دکتر غنی ترک نموده و به پنجشیر می رود و دفتر خود را کاملاً تخلیه کرده است، یعنی وسایل شخصی و دفاتر خود را برده است.
۸
این روایت وحید عمر نشان می دهد که انتصاب بسم الله خان یکی از اشتباهات مرگبار در دوران سقوط و بحران بوده است.
زیرا او هیچگونه برنامه و ظرفیت مدیریت بحران را نداشته و قبل از همه روحاً و رواناً تسلیم طالب شده بوده است.
«بسم الله خان افسرده و نامید است و از طالبان ستایش می کند که در جا های که مسلط شده اند برخورد بدی با مردم نکرده اند.»
۹
صحبت سری تلفنی خلیل حقانی و دکتر محب در نود دقیقهی پایان فرمانروایی دکتر غنی؛ نشان می دهد که مثلث فاسد و خایین ارگ دور از چشم مردم سناریو و برنامهی تسلیم غیر مستقیم کابل به گروه حقانی را به اجرا می گذارند.
۱۰
اما یک روایتی که همواره تکرار می شود و از سوی شخصیت های سیاسی و رسمی عنوان می گردد، عملکرد مرموز و سوال برانگیز بسم الله خان به عنوان وزیر امور دفاع می باشد.
مارشال دوستم و عطا محمد نور بعد از تماس بسم الله خان از خطوط نبرد، عازم حیرتان می شوند.
امیر اسماعیل خان عدم تصمیم و حمایت قاطع بسم الله خان را از مقاومت هرات یکی از عوامل سقوط و حتی توطیه می داند.
حالا وحید عمر کفته است: « که اشرف غنی بعد از تماس تلفنی با بسم الله خان و ظاهراً شرح وضعیت بحرانی کابل؛ ارگ را ترک و شتابان به سوی چرخبال ها حرکت نمود.»
اگر این اطهار نظر ها را در کنار هم بگذاریم؛ این سوال مطرح می شود که آیا بسم الله خان به عنوان وزیر دفاع مأموریتی در سقوط تراژیک نظام داشته است، و آیا مأموریت او ربطی به آمریکا و زلمی خلیل زاد دارد؟
بسم الله خان باید از غیبت شبه صغری خود بیرون بیاید و تمام داستان را با صداقت و شفافیت بیان نماید، این حداقل کاری است که در برابر مردم و تاریخ می تواند انجام بدهد.
نکتهی آخر
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو
من با این پاراگراف ««از دید من، سقوط افغانستان در یک روز اتفاق نیفتاد. فروپاشی افغانستان یک روند تدریجی بود. آنچه در افغانستان اتفاق افتاد، تنها سقوط یک دولت نه، بلکه فروپاشی تدریجی یک ساختار کذایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود که اساس آن را بر استوانههای تخیلی و ستونهای مجازی گذاشته بودیم. این بحث ابعاد کلان دارد و یک روزی باید آغاز شود.» و پیشنهاد وحید عمر موافقم، اما این امکان به وجود نمی آید، مگر اینکه همه بپذیریم که: گفتمان روایت تاریخی و معادله سنتی سیاست در افغانستان، نیازمند تغییر و تحول اساسی می باشد.
آقای وحید عمر باید بداند که افغانستان امروز، نیازمند اصول شهروند محوری، دموکراسی و عدالت اجتماعی، توزیع و تقسیم افقی ثروت و قدرت و احیاء گفتمان تمدنی می باشد.