متن نوشتاری برنامه 25 - کانال دیداری جمهوری پنجم
تسلیمی نجرابی به طالبان
به دستور محب و وساطت جنرال حکیم نجرابی به طالبان تسلیم شد.
بیایید اول صحبت تلفنی اشرف غنی را با حکیم نجرابی بشنویم که چند قبل از فرار غنی انجام شده است.
لحن صحبت این جنرال قلابی را با غنی شنیدید. حالا همین مبارزه ضد طالب، قوماندان محبوب نجرابی را که درصف مقاومت می جنگید، در تبانی با شبکه حقانی تشویق به تسلیم کرده است. محبوب نجرابی یک گروپ مسلح در دره فرخ شاه نجراب داشت.
من از منابع ارتباطی جبهه مقاومت در حوزه پنجشیر استفهام کردم که آیا فرمانده محبوب شاه با افرادش تسلیم طالبان شده است و یا خیر؟ مقامات جبهه گفتند که فرماندهی را به این نام نمی شناسند.
خبرهای موثق از کاپیسا حاکی است که جنرال حکیم نجرابی و میرداد نجرابی قبل از تحویل دهی کابل به دست طالبان نیز یک میلیون دالر از امرالله صالح گرفته تا به گروپ های خیزش مردمی نجراب بدهد، ولی نجرابی همه پول ها را خودش و برادرش خوردند و خط جنگی را تسلیم طالب ها نمودند.
حالا نیز جنرال حکیم نجرابی، میرداد نجرابی، اقبال صافی و چندتن معامله گر دیگر تلاش دارند تا جبهه سیاسی غنی را دوباره احیاء نمایند.
گزارش فرار اشرف غنی از ارگ در بعد از ظهر ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی است - یک مقام کلیدی پیپیاس، یک مقام کلیدی امنیت ملی و یک سرباز پیپیاس به دست آمده است. مصاحبههایم را حضوری انجام دادم. مصاحبهشوندهگان نخواستند، نامشان در گزارش ذکر شود. این اولین بار است که مقامهای امنیتی در حکومت اشرف غنی در مورد فرار او سخن میگویند.
پیپیاس (نیروی ویژه حفاظت از رییس جمهور و ارگ)
از مرکز سوق و اداره در مخابره صدا شده:
«از دروازه غزنی و چهارراهی زنبق دو موتر میآید، پول است [موترها پول حمل میکند]. هر چند نفری که استند [شمار سواریهای موتر هر قدری که است] در موترها اجازه بدهید مانع نشوید.»
پیام «مدیر اداره مصونیت رییس جمهور به مقام پی پی اس می رسد: «کجا استی؟» «فکر میکنم، نفر میگریزد.»
مدیربخش مصوونیت می گوید: «دو موتر پیسه که آمد، زیر گلخانه ایستاده است.
به نفر پی پی اس راوی گفته میشود: بهسوی میدانچه، پهلوی قصر دلگشا حرکت کنید.»
لحظات بعد یک کاروان حدود ۷ تا ۸ موتر از راه می رسد و بهسوی میدانچه حرکت می کند.
مقام پی پی اس به «مدیر مصونیت رئیس جمهور» پیام میفرستد: «چرا موترها زیاد است، موترها باید در کل چهار تا باشد.»
مدیر پاسخ میدهد: «هه هه هه، دیگرایش پر از پیسه [پول] است.»
سه چرخبال در میدانچه منتظرند.
پیلوتان و افراد حمایهای، اتومات دست به کار می شوند و بسته های پولها را به داخل دو چرخبال جابهجا میکنند، رییس جمهور، فضلمحمود فضلی، حمدالله محب، جنرال قاهر کوچی، داکتر یادگاری، طبیب رییس جمهور، وحید عمر، محمد رفیع فاضل، سید مقیم عبدالرحیمزی و چند تن دیگر، با ۱۲ نفر از نیروهای «مدیریت مصونیت در چرخبالها مینشینند.
وقتی ماشین هلیکوپتر ها روشن میشوند، رحمتالله اصولی، فرمانده کندک هوایی ارگ، که پیلوت چرخبال رییس جمهور است، غرش ماشین چرخبالها را نیمهخاموش میکند و به رییس جمهور میگوید: «بار هلیکوپترها زیاد است، پرواز را خطرناک ساخته، نمیتوانیم با این وزن پرواز کنیم.»
جنرال کوچی، فرمانده عمومی پیپیاس: «تا میدان فاصله کم است، پرواز کنید.» اصولی با اصرار تاکید میکند: «پرواز با این بار ممکن نیست، من این خطر را قبول نمیتوانم.»
مجبور میشوند تا مقداری از پولها را با ۸ تن از سربازان «مدیریت مصونیت رئیس جمهور» از چرخبالها خارج کنند.چرخبالها دوباره روشن میشوند.
باز هم رحمتالله اصولی پیلوت میگوید: «باید بارها کمتر شود، وزن چرخبالها کم نشده است.»
به سربازان «مدیریت قطعه مصوونیت دو باره صدا می کنند که نزدیک بیایند محموله های زیاد تری را بیرون کنند. »
سربازان تقریباً به اندازه «یکونیم لندکروزر پول» بیشتر را از طیاره پائین می کنند.
چرخبالها پرواز میکنند.
سربازان و رانندهگان موترهای رییس جمهور که ناامید، پریشان و خشمگین می دوند طرف پولها
هنوز چور موی کنک سر بسته های دالر نه شده.
بسته های دالر پایین شده از طیاره را در چند موتردوکابین از میدانچه زیر سقف توقفگاه موترهای رییس جمهور می برند.
دروازههای توقفگاه را از درون قفل میزنند و چور حشری بسته های دالر آغاز می شود.
یکی در موتر، یکی در بکس، یکی در لباس، یکی در خریطه سهم خود را جابهجا میکنند و بعد دروازههای توقفگاه باز میشود.
لندکروزرهای ویژه رییس جمهور با سرعت بهسوی دروازههای ارگ مشرف به چهارراه زنبق و دروازه غزنی قلعه ارگ حرکت میکنند.
در دروازههای غزنی و چهارراه زنبق موترهای دیگری منتظرشان استند. وقتی بسته های دالر را بین خود تقسیم کرده اند همزمان به اقارب خود درخارج ارگ زنگ زده اند که عقب دروازه ارگ موتر بیاورند. آنان از موترهای ویژه رییس جمهور پایین و بر این موترها سوار میشوند و از محل فرار میکنند.
کسی از ارگ به حامد کرزی، خبر میدهد که غنی و جنرال قاهر کوچی فرار کردند و دولت افغانستان بیسرپرست مانده است. حامد کرزی به عبدالاحمد محمدی، معاون اوپراتیفی پیپیاس، تماس میگیرد و به وی میگوید که سرپرستی پیپیاس را تا روشن شدن اوضاع بهدوش بگیرد. محمدی به سربازان میگوید: «رییس جمهور، محب، فضلی و کوچی رفتند، من در رأس استم، ما و شما کار خود را عادی انجام میدهیم تا ببینیم بعد چه هدایت میدهند.»
با وجود این، کنترل ارگ ناممکن بود. کسانی که در ارگ ماندند، شروع کردند به غارت کردن پولهای باقیمانده و چور بی لگام در تمامی در ادارهها و دوایر ارگ ریاست جمهوری با قوت دو باره از سر گرفته می شود.
دستیاران قاهر کوچی دو تا دوونیم لک دالر پول اوپراتیفی ریاست پیپیاس را با موتر طرف دروازه بردند. ۵۰۰ هزار دالر در دفتر حمدالله محب بود، چور شد. ماشینهای ایتیام چند بانک در داخل ارگ شکسته شد و پول ها بیرون ریخت. چند تن از سربازان تلاش کردند، پولها را دوباره جمع کنند؛ البته توانستند از آن جمله نزدیک به ۱۰۰ هزار دالر را جمع کنند.
همه را در یک موتر هاموی جابهجا کردند اما برده نه توانستند. چون طالبان دروازه های ارگ را گرفته در حال ورود به کاخ بودند. ته مانده دالر ها به دست طالبان افتاد.
بعدا یک مقام طالبان گفت که سرجمع حدود 8 لک دالر به دست آن ها افتاد. یعنی از حجم یک گاو، تنها دم گاو به طالبان رسید.
مقام کلیدی امنیت ملی
امنیت ملی به اطلاعاتی دست یافته بود که یک هواپیما مدتی پیش از فروپاشی نظام، در فرودگاه کابل پارک شده است و امنیتش از سوی سربازان نیروی ویژه امنیتی رییس جمهور تامین می شد. هیچکس اجازه نزدیک شدن به آن را نداشت.
روز فرار برنامه این بود که نخست با چرخبالها به میدان هوایی بروند و با آن هواپیمای از پیش هماهنگ شده، از افغانستان بیرون شوند؛ اما چنین نشد.